فیلم| همنفسِ آتش و فولاد؛ جانباز محمد مرادی و عهدی که نشکست
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، محمد مرادی، فرزند ولیالله و اهل روستای کوهستانی لکان، از جوانیاش میگوید؛ روزهایی که به عنوان سرباز در منطقه سومار و نفتشهر خدمت میکرد و ۲۰ ماه از عمرش میان دود، خاکریز و چشمانتظاری گذشت. او لحظه مجروحیتش را چنین روایت میکند: شبی که در سنگر، همراه همرزمانش اسماعیل کمالی و ایوبی، در دل تاریکی مراقب خط بود، با بیاحتیاطی کوتاهی از سنگر بلند شد و گلولهای عراقی سینهاش را شکافت و از گردنش خارج شد؛ ضربهای که به نخاعش آسیب زد و او را نقش بر زمین کرد.
مرادی میگوید انتقالش از خط مقدم تا بیمارستان با سختی بسیار انجام شد، اما ایمان و اراده، یارش شد تا پس از ماهها درمان دوباره بتواند دستهایش را حرکت دهد. امروز، با وجود جراحتی که هنوز همراه اوست، با آرامشی کمنظیر میگوید: «تیر به تنم خورد، اما دلم برای وطن میتپد؛ اگر باز هم جنگی باشد، باز میروم.»